مهرسامهرسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

قشنگترین اتفاق قصه ما

رویش دومین دندان و ...

    صــحــبت از " دیــروز و امــروز و فــردا " نیــست.. صحـــبت از تـــــــ♥ــــــــوســت عشـــــقم ... و تــو یعــنی "هــمــیشـه"   دختر مامان دومین مرواریدت هم خودشو نشون داد، مبارکت باشه عروسکم. و اما خبر دیگه که خیلی وقت بود منتظرش بودم اینکه بالاخره خانوم خانومای مامان تونست چهار دست و پا بره و مامانو بابا رو با این کارش بسیار خوشحال و مشعوف کرد.(امروز 18 آذر ماه 1392) اولین بار خونه مامان جون تونست این کارو بکنه و اما چند عکس به جا مانده از قبل یه روز که من خیلی کار داشتم و شما هم مرتب بهونه می گرفتی و دوست داشتی بغلت کنم و باهات بازی بکنم و من هم اصلا وقت نداشتم این کار رو کردم... ...
21 آذر 1392

نهمین ماهگرد مهرسای عزیزم

  و تو شدی انقلاب زندگی من... حالا هر آنچه در زندگی من است تاریخ دار شده است...                      قبل از تو...                                      بعد از تو...       فرشته زیبای زندگیم نهمین ماهگرد زمینی شدنت مبارک                     &n...
4 آذر 1392

آهای خبر

و اما انتظارهای یه مادر به پایان رسید و مرواریدهای خوشگل مهرسای ما خودشونو نشون دادن، نمیدونم چرا اینقدر منتظر این لحظه بودم، خدارو شکر که تونستم ببینم.اولین دندون مهرسا جون ما در تاریخ 1392/9/2 جوونه زد.     انار دونه دونه بچه ای دارم دردونه قشنگ و مهربونه انار دونه دونه سه چهار روزه که بچم گرفتار دندونه انار دونه دونه توی دهان بچم یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثه طلای سفیده  تو هم برام بخونی: سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم یواش یواش و بیصدا شدم جز کباب خورا ...
4 آذر 1392

محرم 1392

این اولین محرمی بود که دختر گلم پیش ما بودی و همراه با ما در مراسم های عزاداری شرکت میکردی ، ان شاالله که خدا این عزاداری ها رو از ما و شما عشق کوچکم قبول بکنه.برای مراسم شیرخوارگان حسینی ما و رضوانه جون به همراه آمیتیس کوچولو و شما رفتیم ، خیلی خوب بود و حال و هوای قشنگی داشت ، من که واقعا احساس خیلی عالی داشتم و اونجا از خدای مهربون خواستم دامن همه کسایی که عاشق بچه ان رو سبز بکنه و فرزندان سالم و صالحی رو بهشون عطا بکنه و دختر گل منم همیشه در پناه حق سالم و سلامت باشه.آمین جالب اینجاست که 2 روز بعد شنیدم یکی از بستگان که چند سالی بود که دلشون نی نی میخواست و نمیشد بارداره، خیلییییی خوشحال شدم ، خدا کنه این دوران رو به سلامتی طی بکنه. ...
1 آذر 1392
1